ایام چو لکه ابر هایی میگذرند
جای پای همه را باد میبرد
اما
طبیعت طوفانی هم از پس تو بر نیامد
به من بگو کدام مجسمه ساز
جای پای عشقت را در دل من ساخته است
که این چنین محکم مانده است
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
ایام چو لکه ابر هایی میگذرند
جای پای همه را باد میبرد
اما
طبیعت طوفانی هم از پس تو بر نیامد
به من بگو کدام مجسمه ساز
جای پای عشقت را در دل من ساخته است
که این چنین محکم مانده است
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
چون روی ز من بگردانی
و خرمن گیسوانت بر شانه هایت جاری شود
شب فرا می رسد
قطعا چرخش زمین بهانه است
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
همیشه گریزانم از سالها بعد
ک هم را دوباره ببینیم...
و من زیبا نباشم
صدایم بلرزد
و لب هایم با هیچ ماتیک قرمزی
تو را به سوی من نکشاند
و من خوابیده در فقر جنسی، دیگر آن زنی نباشم
که آسمانی را به زمین میدوخت...
حالا باران می بارد
و من مدیترانه را با گلپونه ها ی بسطامی قدم میزنم
و می دانم گفتن هیچ دوستت دارمی
دیگر به درد ما نخواهد خورد...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
دیگر نه صدایی مانده
نه فریادی
که تو را
درمن نگه دارد
بیراهه ای محض است
خواستنت
بدرود ای زشت ترین
زیبای من.
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
دستم خالی ست
و فقط دوکلمه برایت مینویسم
ولی جان خودت خوب تفسیرش کن:
دوستت دارم...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
چشمانت سگ دارد..
تا پلک می اندازم..
پاچه ی خوابم را میگیرد...
و من تا صبح... بیدار.. بیمار...سیگار..
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
در دل
هر زنی
جای یک شعر خالی ست
تو بخوان شاعر من
شعر تو زیباست
در دل من
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
اعجاز تو
با تمام پیامبران
فرق دارد
با لب هایت
معجزه می کنی
هر شب
در کعبه آغوشت
با تنزیل
آیه های بوسه
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
#جاوید_عصمتی از شاعران جوان افغانستان است اشعاری که از ایشان می خوانید اشعاری است با موضوع جنگ که رابطه عمیقی با مخاطب برقرار می کند و انسانیت را بدرد می آورد:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
جنگ
مانند قصه های مادر بزرگ است
تا خوابمان نبرد
تمام شدنی نیست!....
جاوید عصمتی
پدر
از جنگ می گفت
مادر
از عشق...
از پدر
چند گرم استخوان مانده
و از مادر
یک قاب عکس که لبخند می زند!
جاوید عصمتی
از تیتر درشتی
بنام آزادی
تا گفتگو بین
گرگ،گرگ..
پناه میبرم
به صفحه آخر روزنامه
شاعری دیشب
خودکشی کرد !!
جاوید عصمتی
سال
هزار و سیصد و چند
بابا
به جنگ رفت
شلیک کرد
به تمام کودکی ام
جاوید عصمتی
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
با نبودنت مشکلی ندارم
خو کرده ام به تمام فنجانهای سرنکشیده از تو
بودنت آزارم میدهد
وقتی
وقتی تمام حواست به خیال اوست
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
و خدا فرمان داد،
به شکستن بت ها،
شاید بتی ساختم،
که فرو ریخت...
🍁#روزهای_جمعه
🍁 #اشعار_شما
آزار بده
بخند به من
تو نمیدانی چه وزنی دارد دوست داشتنت
و من بار سنگین نگاه بی تفاوتی ات را
با شانه های نحیفم چطور آرام تاب می آورم...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
در بیابان تلخ زندگی
تو را دیدم
نزدیک شدم
دیگر نبودی
اری
تو خیلی وقت است
سراب شده ای...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
دیگر نه کاغذی مانده است
نه واژه ای
که تو را اینجا بنشاند...
تو با پرواز مرغان دریایی
کوچ کرده ای
و منم قایقی شکسته
در تلاطم رودخانه های دور...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
قاصدک خبر اورد که تو عاشق شعرى
از آن زمان شاعر شدم
شعر مى گویم
شاید زمانى شعر مرا هم خواندى ...
🍁#روزهای_جمعه
🍁 #اشعار_شما
جاده ای مه آلود
مردابی مرگبار
دریایی مرده
با حجمی از ماهیان سوخته بر آب
شانه هایت می تواند امن باشد
برای آوارگی هرزه آلود غصه هایم
پرم از فریادهایی
که در سینه حبس شدند
به قیمت یک جهان گریه و بغض
به سمت شانه هایت
رهسپارم ...
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
آدرس کانال این شاعر عزیز و پر احساس رو براتون میفرستم. خالی از لطف نیست بقیه اشعار ایشون رو هم بخونید:
@osyaneyekzan
گیسوان تو،
آسمان شب دلهره است.
که من با شعر،
به شکار ماه میروم!
🍁#روزهای_جمعه
🍁#اشعار_شما
چه کسی می داند
شاید
پریشانی شبهایمان
بدهکاری
به آدمهایی باشد
که صمیمانه به ما دل دادند
و ما چه بی رحمانه
می خواستیم
ولی گفتیم نه...
🍁#روزهای_جمعه
🍁 #اشعار_شما