اولینها و آخرینها
هیچوقت از یاد نمیروند
مثل اولین و آخرین بوسههای تو
که طعمِ گُلاب میدادند وُ
صابونِ ارزانقیمت وُ
کافورِ غسالخانه!
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن
تنهایی ام را با تو قسمت میکنم،
سهم کمی نیست
گسترده تر از عالمِ تنهاییِ من،
عالمی نیست...
من اما
برای تو
کلمه کم میآورم
بانوی من!
شعر بلد نیستم.
وقتی آمدی با چشمهام میگویم.
عاشقانههای ناب را
برای آدمی میخوانند
تا از رنگ کلمات
خود را بیاراید
و زیباترین لباسهاش را
برای معشوق به تن کند.
من اما
لباسی به تنت نمیگذارم.
عاشقانههای ناب را
برای زنی میگویند
که با عطر کلمات
شبی
دلآرام شود.
من اما
قرار ندارم
شبی آرام برای تو بسازم.
عشق، تقویم بی انتهایی است
برگهایش
رنگ قرمز ندارد
عشق، هر روز، شنبه ست
جمعه هرگز ندارد.
می شود با یکی چای بخوری
با یکی سفر بروی
با یکی عکس بگیری
راه بروی ...
اما فقط یکی ست که برایَ ش
چای می ریزی
با او حرف می زنی ، راه می روی
وَ دوستش می داری ..
از پوستم
صدای تو می تراود
بر پاهای تو راه می روم
با چشم تو شعر می نویسم
من که ام
به جز تو
که در رگ و پوستم نهانی و
نام مرا به خود داده ای.
دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم ،
بعد بیایم و با عصایی در دست ،
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم ،
تا تو بیایی و مرا نشناسی ،
ولی دستم را بگیری
و از ازدحام خیابان عبورم دهی .
دلتنگی،
شوخی سرش نمی شود!
دلتنگی موریانه است و
من هنوز آدم نشده ام!
من هنوز،
چوبی ام...
محمدتقی جواهری گیلانی؛ مشهور به شمس لنگرودی، شاعر و پژوهشگر، در سال ۱۳۲۹ در محلۀ آسید عبدالله لنگرود به دنیا آمد. وی در خانوادهای مذهبی بزرگ شد. پدرش آیت الله جعفر شمس لنگرودی از روحانیان و امام جمعۀ لنگرود بود. این شاعر پرکار، دوره دبستان و دبیرستان را در لنگرود و دورۀ دانشگاه را در رشت گذراند.
لنگرودی سرودن شعر را از دهه ۱۳۵۰ آغاز کرد و نخستین دفتر شعرش با نام «رفتار تشنگی» در سال ۱۳۵۵ منتشر شد. وی پس از انتشار مجموعههای«خاکستر و بانو» و «جشن ناپیدا» در اواسط دهه ۱۳۶۰ به شهرت رسید.
در سالهای پرتب و تاب دهه ۱۳۶۰ از او چهار مجموعه شعر منتشر شد؛ سپس حدود 10 سال را با سکوت در شعر گذراند و سرانجام در سال ۱۳۷۹، مجموعه شعر «نتهایی برای بلبل چوبی» را به بازار کتاب عرضه کرد.
این شاعر در دهه ۱۳۸۰ «سالهای سکوت و کمکاری» را جبران میکند؛ در این سالها هشت مجموعه شعر از او منتشر شد که برخی از آنها عبارتند از: «پنجاهوسه ترانه عاشقانه»، «رسمکردن دستهای تو» و «شب، نقاب عمومی است».
وی که در دانشگاه، تاریخ هنر درس میدهد، کتابی با نام رباعی محبوب من منتشر کرده که مجموعهای از بهترین رباعیات از رودکی تا نیما به شمار میآید.
شمس لنگرودی در سال ۱۳۸۹ در فیلم فلامینگو شماره ۱۳ به کارگردانی حمیدرضا علیقلیان در نقش یک شاعر ظاهر شد. و پس از آن در سال ۱۳۹۳ در فیلم سینمایی احتمال باران اسیدی به کارگردانی بهتاش صناعیها مجدداً به ایفای نقش پرداخت. وی مدتی نیز در مؤسسه رخداد تازه تدریس میکرد.
در اسفندماه ۱۳۹۳، شمس لنگرودی طی نامه کوتاهی از جشنواره شعر فجر که در آن نامزد دریافت جایزه شده بود کنارهگیری کرد.