شعرکوتاه/مینیمال

شعرکوتاه/مینیمال

به تلخی رفته اند
قندهایی که با خنده ات
در دلم آب می شد ...

... هادی رضایی ...

آدرس کانال تلگرام شعرکوتاه/مینیمال
https://telegram.me/minimalism94

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کامران رسول زاده» ثبت شده است

می ترسم این قصه تمام شود و

سطر آخر آن تو نباشی..

و کلاغ پیری به خانه مان برسد

که گردن آویزِ نقره ی تو را

به منقار دارد...

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۰:۱۶

جهــان چیــزی شبیــه مــوهــای تــوســت

سیــاه و ســرکــش و پیچیــده

خیــال کــن چــه بــی بختــم مــن

کــه بــه نسیــمی حتــی

جهــانــم آشــوب مــی شــود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۰:۴۴

من

این چشمهای بی تو را

به کجای این شهر بدوزم ؛

که 

هنوز

نرفته باشی ؟...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۷

تکیه داده ای به دیوار و...

می خندی!

انگار نه انگار که تو 

توی عکسی...

و من ،

آویزان ِ این زندگی بی تو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۰۷:۵۶

منطقِ پاییز

مثل بی منطقیِ زنی ست

که وقتی دارد از زندگی مردی می رود

موهایش را رنگ می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۱