شعرکوتاه/مینیمال

شعرکوتاه/مینیمال

به تلخی رفته اند
قندهایی که با خنده ات
در دلم آب می شد ...

... هادی رضایی ...

آدرس کانال تلگرام شعرکوتاه/مینیمال
https://telegram.me/minimalism94

بایگانی
آخرین مطالب

۱۹۰ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

چه نسبت عجیبی دارند

دستان تو با درد

که از لحظه گرفتنشان

سرم درد می  کند

برای تو...!

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۹

تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من...

چه جنونی

چه نیازی،

چه غمی ست؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۸

سرریز کرده این پاییز .

برف با لکه های نارنجی

بهار با لکه های زرد

فصل ها می گریزند

و خورشید

که هی غروب می کند

             خرداد را پر از خون کرده.

ما

سراسیمه فرار می کنیم

و کوچه های بن بست

                           که آن قدر زیبا بودند

                            این قدر ترسناکند



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۸

بارها به دنیا آمده ام

تا دست کم

یکی از من

مرگ را در آغوشت تجربه کرده باشد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۷

بیرون این خانه ،

این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و

رفتن را درد آورتر می کنند،

همان هایی اند

که سرت به آن ها خواهد خورد ...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۶

بوی عطری آشنا

تو را یک‌روز بیدار خواهد کرد،

حتا اگر یک‌عمر

خوابیده باشی

زیرِ سنگی سرد! 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۶

روزبه سوهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۵

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:


قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۴

تنها

غمگین

نشسته با ماه 

در خلوت ساکت شبانگاه

اشکی به رخم دوید ناگاه

روی تو شکفت در سرشکم

دیدم که هنوز عاشقم !

آه . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۲

مرا ببوس!

روزهای سختی در پیش است

 بگذار تو را

کمی پس‌انداز کنم.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۱

به جز حضور تو،

هیچ چیز این جهان بیکرانه را

جدی نگرفتم!


حتی عشق را . . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۰

دنیای غریبی است رفیق!

به یکی‌ که دست می دهی‌،

می دانی که دیر یا زود از دستش می دهی‌!

عجیب نیست؟!

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۰

هر سال

روز تولدم،

شمع‌های بیشتری

برایم

اشک می‌ریزند . . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۹

حکایت عجیبی دارد

لب های خشک من و گونه های تو!

شبیه یک ذره بین رو به روی خورشید،

گونه هایت را که دور و نزدیک میکنی

آتش میگیرم . . .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۸

دلم یک ترانه ی غمگینِ خارجی می خواهد

با زبانی که نمی فهمم چیست

می خواهم به دردی که نمی دانم چیست

زار زار گریه کنم.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۸

شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۷

در هر ایستگاهی که پیاده شوی

کنار توام

این قطار

مثل همیشه در کف دستم راه می رود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۴

همه ما

فقط حسرت بی‌پایان یک اتفاق ساده‌ایم

که جهان را بی‌جهت

جور عجیبی جدی گرفته‌ایم

فراموشی . فراموشی. فراموشی

سرآغاز سعادت آدمی‌ست …



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۳

استخوان صورتکم بیرون زده  

تو سیگار مرا روشن میکنی

 و من

        دلم را دود میکنم 




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۲۰

از خلاصه ی روزهای انتظار

که می دانم حوصله به خرج نمی دهی

تا تمامی حرف‌هایم را بشنوی

فقط این را می گویم:

دلتنگی ام

آنقدر بزرگ شده است

که اگر ببینی

شاید نشناسی!


 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۹:۱۹